مصطفی پادگان
به خاطر شلوار نظامی که عادت داشت به تن کند به پادگان مشهور شد.
یک بار طیب درگیری لفظی پیدا کرد که طیب از پنجره خانه اش به او گفت: « الان گروهبانی،
برو هروقت سرهنگ شدی بیا» کلا رابطه این دو نفر زیاد بد نبود.
برای خودش یلی بود. یک بار با ساطور زد تابلوی سر در کلانتری 8 را از وسط نصف کرد
و خطاب به آرم شیر و خورشید درون این تابلو فریاد زد« حالا بگو تو شیری یا من؟»
او در بازار مشغول بود. این اواخر به ادم بسیار مومن و متدینی تبدیل شده بود
و عاقبت بخیر شد.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 22:20 توسط DASH AKOOL
|